مدیریت هیجان در ارتباطات
مدیریت هیجان در ارتباطات چیست؟
ترسیم دایره ارتباطات
- شما از صبح که بیدار می شوید تا پایان شب با چه کسانی در ارتباط هستید؟
- ارتباط چیست؟
- عناصر ارتباط
- ارتباط کلامی و غیر کلامی
- تاریخچه ارتباط
- ارتباط در قرن بیست ویک
انسان ، حیوان اجتماعی است. (ارسطو)
- آنچه باعث شکوفایی مغز ما می گردد ، ارتباطات اجتماعی است.
- روابط اولیه ما پله پله مغز مارا شکل می دهند.
- ساختار فیزیکی بدن و مغز ما کاملا اجتماعی است.
- مغز ما دارای میلیاردها سلول است که عناصر تشکیل دهنده آن بدون وقفه با یکدیگر در حال گفت و گو هستند.
- مثل همسایگانی که از میان حصار و نرده های یک مجتمع مسکونی با یکدیگر صحبت می کنند.
- یک نورون مغزی در تنهایی می میرد و اگر فعالیت آن محدود گردد پلاسیده می شود.
- طبیعت ما را برای ارتباط طراحی کرده اند.
فعالیت های شیمیایی مغز ( درارتباط)
- اولین ارتباط ما در دنیا با مادر هنگام تولد است .
- نوزاد برای اولین بار با آغوش مادر طعم رابطه را می چشد.
- همزمان با شیردهی اولیه هورمون اوکسی توسین ترشح می شود.
- بعد از آن این الگو ادامه پیدا می کند و با هر بار آغوش ، لمس و یا نوازش این هورمون ترشح می شود و ماحصل ترشح این هورمون آرامش است.
- اوکسی توسین به هورمون عشق ، نوازش و در تعاریف جدید به رهبر شیمیایی ارتباط اجتماعی معروف است.
- این هورمون در آزمایشات جدید با مجاورت فیزیکی کسی که دوستش داریم و یا حتی در موردش فکر می کنیم نیز ترشح می شود.
پس مهمترین کارکرد ارتباط ایجاد آرامش است.
در ادامه به مدیریت هیجان در ارتباطات می پردازیم
تاثیرات ارتباط ایمن
- ارتباط ایمن تر به احساس امنیت بیشتر در درون فرد منجر می شود و بالعکس.
- روابط ایمن به ما یاد می دهد که چگونه هیجانات خود را مدیریت کنیم ، با آن ها کار کنیم و از آنها استفاده کنیم.
- توانایی مدیریت هیجان نیز به ما کمک می کند تا با دیگران سازگار شویم و ارتباط بهتری برقرار کنیم.
- همچنین رابطه ایمن منجر به تقویت هوش هیجانی در انسان می گردد.
- اما مشکل کجاست که ما نمی توانیم با دیگران ارتباط درست برقرار کنیم و یا اینکه در نحوه برقراری ارتباط با یکدیگر تفاوت داریم؟؟؟
چالش برقراری ارتباط
شما در ارتباط با افراد چه چالش هایی را تجربه کرده اید؟
- مشکل از جایی شروع می شود که ما به واسطه عدم اعتماد به رابطه با دیگران نمی دانیم که چه احساسی را در مواجهه با ایشان تجربه می کنیم.
- یا اینکه می دانیم ولی علتش را نمی فهمیم .
- بی اعتمادی باعث می شود ما به هیجاناتمان وصل نشویم و آنها را لمس نکنیم که در نهایت منجر می گردد نتوانیم آنها را نامگذاری کنیم.
- این موضوع ما را در ایجاد ویا حفظ روابط فلج می کند.
تا به حال پیش آمده که فردی را ببینید و بدون اینکه اورا بشناسید و یا رابطه ای داشته باشی از او خوشتان بیاید و یا احساس منفی نسبت به او داشته باشید؟
تنظیم هیجان = تعادل در ارتباط
- ناتوانی در نشان دادن هیجانات ، افراد علاقمند به ما را در فضایی معلق نگه می دارد.
- اگر در خلال بسیاری از شرایط و روابط دچار خلق پایین و یا خیلی بالا هستید در برقراری رابطه دچار مشکل خواهید شد.
- توانایی رسیدن به تعادل در روابط درسی است که از تنظیم هیجان می آموزیم.
- متعادل بودن به ما کمک می کند در جهات مختلف به راحتی حرکت کنیم و مسیرهای بیشتری برای پاسخگویی و تعامل با دیگران داشته باشیم.
- وابستگی افراطی به هیجانات هم طاقت فرسا و پریشان کننده است مثل کسی که در سوگ از دست دادن کسی غرق می گردد.
- زمانی که از نظرهیجانی تنظیم می شویم کمتر تحریک می شویم و به ترس از طرد شدن ها و بی اعتنایی ها کمتر توجه داریم و موضوعات را برای خود بزرگ نمی کنیم.
مفاهیم کلیدی
-
- هیجان(EMOTION): فرآیندی ذهنی برای درک پیامی که بدنمان برایمان می فرستد.
- هیجان پدیده ایست که در ذهن اتفاق می افتد وانگیزه بخش شناخت وعمل بوده و آنها را سازماندهی می کند.
- هیجانات اساسا سازگار با نیازهای انسان و در جهت شکوفایی وبقا شکل گرفته اند.
- حس(SENSE): یا همان حواس پنجگانه، شامل بینایی، شنوایی، چشایی
- بویایی، لامسه که مستقیما با بدن در تماس هستند.
احساس(FEELING):پدیده ای که به دنبال تجربه حسی برای انسان به وجود می آید. بطور مثال احساس تهوع یا انزجار بعد از بوییدن یک شیء متعفن و بدبو.
داستان تکامل مغزو پیدایش هیجان
- ۱) مغز خزنده: مسئول پاسخگویی به نیازهای اولیه فیزیولوژیک همچون تشنگی و گرسنگی و میل جنسی که در تمام جاندران وجوددارد.
- ۲) مغز هیجانی: که وظیفه پاسخگویی به نیازهای هیجانی و احساسات رادارد و حدود۳۰ میلیون سال در همین شکل ارگانیسم انسانی قدمت دارد و به مغز پستانداران مشهوراست. (سیستم لیمبیک)
- ۳)مغز شناختی: با قدمتی ۱۰ هزارساله که مختص آدم تکامل یافته و مرکز پردازش اطلاعات وتفکر است (نئوکورتکس)
مسیر پردازش هیجان در مغز
-
- الف)مسیر سریع سطح پایین
- (Roadlow The Fast)
- زمانی که آمیگدالا خطر را احساس می کند وعلامت آشفتگی و اضطرار را به مغز و دیگر اعضای بدن مخابره می کند.
-
- ب)مسیر کندتر سطح بالا
- (Roadhigh The Slower)
زمانی که اطلاعات دریافتی از محیط به واسطه تالاموس به نئوکورتکس یا محل تفکر انتقال می یابد.
- مسیر آمیگدالا دوبرابرسریع تر از مسیر نئوکورتکس است و ما فورا نسبت به جهان پیرامون،جهت گیری کرده و حول محور بقاء بصورت خودکار تمایل به اقدام عملی پیدا می کنیم.
هیجانات اصلی
-
- خشم ، ترس ، غم ، شادی ، علاقه ، نفرت ، تعجب ، اضطراب ، شرم(احساس گناه ، خجالت)
برخی از هیجانات فوق، مربوط به مغز هیجانی هستند(ترس،غم ، شادی،خشم) و هیجانات بعدی با بوجود آمدن مغز شناختی در طول تاریخ در انسان پدید آمده است.
به این لیست، هزاران هیجان دیگر مثل احساس تنهایی ، طرد، پذیرفته نشدن، انزجار، نادیده گرفته شدن، بی ارزشی، پایمال شدن حق و……. که به مرور و با رشد زندگی اجتماعی و تکامل بشر اضافه شده است.
نکته مهم این است که هر کدام از هیجانات، شامل فرآیندی است که از نقطه ای شروع و در نهایت به نقطه ای ختم می گردد.
هیجانات اولیه سازگار
- این هیجانات پاسخ های بدنی و هسته ای افراد به موقعیت ها هستند، همچنین ابتدایی ترین ، اساسی ترین و سریع ترین پاسخ های فیزیولوژیک هستند.
- هیجاناتی خودکارکه در آنها ارزشیابی نهفته، ابراز کلامی یا غیرکلامی، تمایل به اقدام و سطحی مناسب از تنظیم هیجانی وجود دارد و فرد را جهت اقدام سازگارانه در موقعیت قرارداده شده، آماده ساخته و کمک می کند تا نیاز هایش را برآورده سازد.
بطورمثال: غم به خاطر فقدان که در نهایت موجب تسلی می گردد، خشم به واسطه نقض حقوق انسان، سوگ که موجب می شود فقدان جبران ناپذیر را رها کنیم ویا ترس از تهدید (خطر حتمی) و ناامیدی که منجر به رها کردن نیازی می شود که امکان برآوردن آن غیرممکن است
هیجانات اولیه ناسازگار
- این هیجانات نیز اولین پاسخ هیجانی خودکار به محیط هستند، اما بیشتر بازتابی از مقوله های حل نشده گذشته هستند، نه واکنش به موقعیت های فعلی.
- می توان گفت هیجانات اولیه ناسازگار، احساسات زخمی هسته ای هستند که با وجود حقیقی و اساسی بودن، به افراد کمک نمی کنندتا خودشان رابا شرایط کنونی وفق دهند.
- این هیجانات با بیش تنظیمی ویا کم تنظیمی دربروز رفتاری قابل تشخیص هستند.
- سوگ حل نشده ، خشم های افسار گسیخته و مخرب، ترس های فلج کننده و غم ناشی از طرد و احساس تنهایی نمونه های این نوع هیجان هستند.
هیجانات ثانویه
- پاسخ ها یا مکانیسم های دفاعی در برابر یک احساس یا فکر اولیه هستندو چون با نیاز اولیه مرتبط نیستند و اغلب آنچه را که افراد در عمق وجود احساس می کنند را مبهم می سازند، دردسرساز می باشند.
- مثل اینکه فردی احساس ناامیدی می کند ولی این احساس پوشش دهنده خشم هسته ای اوست (زنانی که از کودکی به ایشان گفته اند مطیع باشید) لذا با کوچکترین مشکلی و از روی ناامیدی گریه می کنند ویا مردانی که از کودکی به ایشان گفته اند قوی باشید بنابراین به جای پذیرفتن ترسشان خشمگین می شوند.
- تشخیص این گونه از هیجانات با تناقض در احساس و رفتار افراد کاملا مشهود می شود.